بخش اول؛
خیرالله محمدیان
آبستنها، رسم کهن رمضانی در فرهنگ عامیانه مردم بهبهان
آبَستَنها: یکی از آداب و رسوم قدیم ماه مبارک رمضان در فرهنگ عامیانه مردم بهبهان است. این اصطلاح چکیده جمله «آب است تنها» و جمله کنایی است به معنای فقط فرصت نوشیدن آب است.
این جمله مختصر شده از قدیم تاکنون در بهبهان سحرگاهان ماه مبارک رمضان به سحرخیزان اعلام میشود؛ تا بدانند که فرصت زیادی تا اذان صبح نمانده و نمی توانند غذای سحری بخورند و آخرین مهلت برای نوشیدن آب است. در گویش دزفولی اصطلاح «آب تَنّاب» رایج است.
موضوع بیدارکردن مردم در سحرگاه ماه مبارک رمضان در بهبهان در زمان های مختلف، شکل های گوناگونی داشته است. هرچند که ما از چند قرن گذشته تا زمان قاجاریه و حدود دویست سال پیش، اطّلاع کامل و مستندی در اختیار نداریم؛ امّا از دو قرن پیش به این سو، اطّلاعاتی به نقل از معمّرین و افراد آگاه در دست داریم که قابل بیان است:
۱ـ گشتن در کوچه ها و محلاّت و خواندن اشعار خاص و دقّ الباب کردن خانه ها ـ به نقل از معمّرین معتمد از زمان قاجار (حدود دویست سال پیش و قبل از آن) تا زمان پهلوی اوّل یعنی حدود سال های ۱۳۰۴ خورشیدی که امکاناتی مانند ساعت زنگدار و تلفن و رادیو و… نبود، روش بیدارکردن مردم در سحرگاهان ماه رمضان به این ترتیب بود که در محلات مختلف شهر، افرادی مشخّص و معتمد در نیمه های شب و حدوداً دو ساعت مانده به اذان صبح، در کوچه ها و محلاّت شهر می گشتند و با دقّ الباب کردن خانه ها و خواندن دعا و اشعاری، مردم را برای تهیّه و خوردن سحری بیدار می کردند. آنان با صدای بلند اشعاری با مضامین دینی می خواندند و از جمله می گفتند:
خداوندا تو ستّاری، همه خوابند تو بیداری/ به حق خود که بیداری همه عالم نگه داری
در ادامه با آواز خاص و دلنشینی می گفتند: “هُی پُبَ سَحَری بِپِز، کِم مِپِز مَ:لی بپِز: بلند شو و غذای سحری را آماده کن. کم نه؛ زیاد پخت و پز کن”
زنان با شنیدن این آوا از خواب برمی خاستند و مشغول پخت یا تهیّه سحری می شدند. این کار حدود یک ساعت به طول می کشید. در ادامه کار و حدوداً یک ساعت مانده به اذان صبح، این افراد با گشتن در کوچه ها و محلاّت شهر و دقّ الباب کردن خانه ها و خواندن همان دعاها و اشعار، شعر محلّی را تغییر می دادند و با صدای بلند و دلنشین خود می گفتند: “هُی پُبَ سَحَری بُخُ، کِم مِخُ، مَ:لی بُخُ: بلند شو و غذای سحری را بخور. کم نخور؛ زیاد بخور”. این کار تا حدود ده دقیقه یا ربع ساعت قبل از اذان صبح ادامه داشت. بعدها زدن طبل یا دمّام هم به این برنامه اضافه و با خواندن اشعار همراه شد.
گونه ای از این رسم هنوز هم در بوشهر به نام “دُم دُم سَحَری”: در اصل “دَم سَحری یعنی وقت نزدیک به سحر” رایج است که به وسیله سه چهار نفر با خواندن اشعار و دمام زنی اجرا می شود و ثبت ملی هم شده است.
قبل از امساک و زمان نزدیک شدن به اذان صبح در پشت بام مساجد یا بام خانه ها، مناجات خوان یا اذان گوی محل و مسجد، با نوایی دلنشین و بلند می گفت:
آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن/جان را فدای مرقد شاه شهید کن
سپس به ترتیب می گفت:
“آبَستَنیار” که چکیده جمله «آب است تن یار» یعنی «نوشیدن آب یاریگر بدن هنگام روزه داری است و مانع تشنگی در طول روز می شود.»
“آبَستَنها” که چکیده جمله «آب است تنها» یعنی «فقط مهلت نوشیدن آب است و زمان خوردن نان و غذا تمام شده است».
“نانَس تَریاک” یعنی «خوردن نان و غذا در حکم تریاک و موجب بطلان روزه می شود؛ چون وقت چندانی تا اذان صبح نمانده است.»
با پایان زمان امساک و نزدیک شدن به وقت اذان صبح ندا میزد:
“آبَس تِریاک”: «آب است تریاک… آب است تریاک» یعنی دیگر زمان نوشیدن آب هم تمام شده و نوشیدن آب مانند خوردن تریاک حرام است. زمان اذان صبح فرارسیده و دیگر وقتی برای نوشیدن آب نیست.
این رسم که در زمان قاجار تا اوایل دوران حکومت پهلوی اوّل یعنی تا سال ۱۳۰۴ خورشیدی در بهبهان مرسوم بوده، از اوّل تا پایان ماه مبارک رمضان اجرا می شد. این افراد در آخرین روز ماه مبارک و شب عید فطر یا روز عید در کوچه ها و محلات می گشتند و دعای وداع با ماه رمضان را می خواندند. مردم هم از روی میل و علاقه و به میمنت یک ماه روزه داری و عبادت در بارگاه الهی، به اندازه وسعشان به آنان عیدی و انعام یا هدیه می دادند. مرحوم «حاج سیاه» که منزلش در تقاطع محل گودکلو و بازارنو بود و صدای دلنشینی داشت و مرحوم «کل کریم گیوه دوز» (کربلایی کریم حنارو) که دکان گیوه دوزی اش در اواسط محل کارگه قنوات قرار داشت، از کسانی بودند که قبل از پیروزی انقلاب و در دهه های ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ «آبستنها» را در مساجد میگفتند.
۲ـ شلیک توپ در پادگانهای نظامی با آغاز حکومت پهلوی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی و ایجاد پادگان های نظامی و سربازخانه در شهرها، نحوه بیدار کردن مردم در شب های ماه رمضان تغییر کرد و طبل زدن و گشتن در کوچه ها منسوخ شد. به این ترتیب که با استفاده از صدای توپ مشقی (توپی که فقط تولید صدا می کرد و گلوله ای نداشت) مردم را برای پخت وپز و سحری خوردن آگاه می کردند. آنان دو ساعت مانده به اذان صبح یک توپ را شلیک می کردند و این به معنای برخاستن از خواب و پختن و آماده کردن غذای سحری بود. زمان نزدیک شدن به اذان صبح و پایان امساک، با شلیک یک توپ دیگر، به مردم اطّلاع می دادند که زمان خوردن سحری پایان یافته است. هرچند شلیک توپ تا حدودی برای مردم آزار دهنده بود، امّا به هر حال این رسم تا سال ۱۳۳۵ خورشدی در بهبهان مرسوم بود.
در گویش بهبهانی ضرب المثلی است که می گویند: «توپِّی اَ خُو بیار نِمیکُ» یعنی خواب این فرد آنقدر زیاد و سنگین است که حتّی صدای شلیک توپ هم او را از خواب بیدار نمی کند. گویا این ضرب المثل از همین عمل شلیک توپ در زمان سحرگاه شب های ماه مبارک رمضان در میان مردم رایج شده است.
۳ـ فِیدوسِ آغِی نِمُوزی ـ فیدوس آقای نمازی. با اختراع ماشین هایی که با استفاده از نیروی مکانیکی و بر اثر چرخاندن بخشی از آن، برق تولید می کرد، در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی از طرف مرحوم حاج محمّدحسین نمازی، شهردار بهبهان موتور برق بزرگی موسوم به «فِیدوس» از شیراز خریداری و به بهبهان آورده شد. این دستگاه مکانیکی که تولید برق می کرد، در محل بین الحرمین یا ملّه مکینه (مکینه نمازی) کار گذاشته شده بود و با تولید صدایی بسیار بلند، کار اطّلاع رسانی در زمان های خاص را بر عهده داشت.
فیدوس نمازی در حکم آژیری قوی بود که صدای بسیار بلندی داشت. این فیدوس که از دستگاه مکانیکی بزرگی نیرو میگرفت، بوقی الکتریکی و برقی بود و پروانهای با دور زیاد داشت که در محفظهای میچرخید و صدای بلند شیپور مانندی تولید میکرد. فیدوس مذکور در دهههای گذشته و قبل از سال ۱۳۴۹ که برق بهبهان هنوز به شبکه سراسری نپیوسته بود، کار اطّلاع رسانی و اعلام اوقات شرعی شهر را بر عهده داشت. به وسیلهی این فیدوس زمان فرا رسیدن نمازهای صبح و ظهر و مغرب و نیز سه بار در سحرگاه رمضان (بار اوّل برای پختن و تهیّه کردن غذا، بار دوم برای خوردن آن که دوبار به صدا درمی آمد. بار سوم به منظور اعلام امساک و آبستنها (آب است تنها) پخش میشد. صدای آن به قدری زیاد بود که علاوه بر مردم بهبهان، روستاهای اطراف نیز آن را میشنیدند. فیدوس مذکور اکنون در پشت بام ساختمان شورای حل اختلاف (دادگستری سابق) نگهداری می شود. از میان مردمان شهرهای خطّه ی جنوب، شیرازیها و بوشهریها نیز فیدوس داشتند که هنگام اعلام اذان از آن استفاده میکردند.
۴ـ استفاده از ساعت زنگ دار (شماطه دار) ـ با اختراع این نوع زنگ، عدّه بسیاری از مردم با خریدن و میزان کردن آن در ساعت مقرّر، سحرها بیدار می شدند و به پخت و پز و خوردن غذای سحری اقدام می کردند.
به هر حال بیدار شدن و بیدارکردن مردم در شب های ماه مبارک رمضان از قدیم به شکل های مختلف در بهبهان رایج بود و رسم عمومی هم این بوده که تقریباً دو ساعت مانده به اذان صبح و با اوّلین “ریزه خوانی های مناجاتیان” زنان بیدار میشدند و برای پختن سحری و تهیّه کردن آن اقدام می کردند. هنگام سحر، همسایهها یکدیگر را خبر میدادند تا برای سحری خوردن برخیزند. آنان در فصل تابستان که در پشت بامهای چسبیده به هم میخوابیدند، چون فاصله زیادی بینشان نبود، با یک اشاره و بانگ کوتاه همدیگر را خبر میکردند. در فصل زمستان نیز چون اتاقهای آنها پشت در پشت هم بود، با ضربه زدن به دیوار رسیدن وقت سحر را به هم خبر میدادند. سحرخیزی و سحری خوری با شور و شوق فراوان بین روزهداران مرسوم بود. این کار بهویژه برای بار اوّلیها و بهویژه نوجوانان بسیار خاطرهانگیز بود؛ چراکه آنان روزه «کلّه گُنجیکی» میگرفتند. یعنی سحری میخوردند؛ امّا حدود ساعتهای ۱۰ صبح یا بعد از نماز ظهر با احساس تشنگی و گرسنگی، روزه خود را باز میکردند.
انتهای پیام/
برچسب ها :
آب تَنّاب ، آبَس تِریاک ، آبَستَنها ، آبَستَنیار ، بام جنوب ، دُم دُم سَحَری ، رسم کهن رمضانی ، زمان قاجاریه ، فِیدوسِ ، کلّه گُنجیکی ، گویش دزفولی ، مرحوم «حاج سیاه» ، مرحوم «کل کریم گیوه دوز» ، مرحوم حاج محمّدحسين نمازی ، مردم بهبهان ، نانَس تَریاک
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰